حکایت
یکی گوش کودک بمالید سخت
که ای بوالعجب رای برگشته بخت
ترا تیشه دادم که هیزم شکن
نگفتم که دیوار مسجد بکن
زبان آمد از بهر شکروسپاس
به غیبت نگردا ندش حق شناس
گذرگاه قرآن وپندست گوش
به بهتان وباطل شنودن مکوش
دوچشم از پی صنع ،باری نکوست
زعیب برادر فرو گیر و دوست
بوستان سعدی