نی ریز نامه
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کشت به نا مهربانی ام
گیرم که آب ودانه دریغم نداشتند
چون می کنند با غم بی همزبانی ام
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانی ام
گوش زمین به ناله من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
گفتی درآتشم بنشانی ولی چه سود
بر خاستی که بر سر آتش نشانی ام
استاد محمد حسین شهریار
قومی هستند کز کله موزه کنند
قوم دگر که روزه هر روزه کنند
قومی دگرند ازین عجب تر مارا
هر شب به فلک روند و دریوزه کنند
مولا نا فخر الدین عراقی
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |