هرکس سه بار بر تو خشمگین شد و درباره ات سخنی ناروا نگفت، او را به دوستی بگیر . [امام صادق علیه السلام]
امروز: پنج شنبه 04 تیر 26
اطلاع از داروهایی که ما مصرف می کنیم می تواند برای ما مفید باشد

 همه اطلاعات درباره هر دارویی

 

http://drugs.roham.ws                   


 نوشته شده توسط عباس شبستری در شنبه 87/6/2 و ساعت 12:52 عصر | نظرات دیگران()
این سایت ریاضی نیز اطلاعات کامل درباره هر تابع ریاضی را به شما میدهد از توابع ساده مانند توابع خطی و توابع مثلثاتی و توابع پیچیده ای مانند توابع بتا و گاما

همه چیز درباره هر تابع

 


 نوشته شده توسط عباس شبستری در شنبه 87/6/2 و ساعت 12:49 عصر | نظرات دیگران()
انتگرال گیری آنلاین
 
در این سایت شما می توانید انتگرال نامعین توابع ریاضی  را که تقریبا" هیچ ماشین حساب مهندسی قادر به محاسبه آن نیست بصورت آنلاین بگیرید البته باید برای فرمول نویسی باید اولویت ها را رعایت کنید

 

 انتگرال گیری آنلاین

 

http://integrals.wolfram.com

 

 


 نوشته شده توسط عباس شبستری در شنبه 87/6/2 و ساعت 12:47 عصر | نظرات دیگران()

استاد کمال الملک

 

 

 

 

 

 

استاد مسلم نقاشی ایرانی

استاد کمال الملک

                                

 

 

 

 

محمد غفاری، ملقب به کمال الملک، نقاش شهیر ایرانی در سال 1224 در کاشان به دنیا آمد و تعدادی از اعضای خانواده اش اهل هنر و نقاشی بودند درچند ماهگی اورابه”کلده”دهی بسیار سرسبز وخوش آب و هوا در نزدیکی کاشان بردند.طبع حساس ودل نازک محمد در روستای سرسبز که شکوه کوهستانش چشم را خیره میکرد پرورش می یافت وقلب او مالامال از عشقی سرشار به طبیعت می شد . از تنور تکه ذغالی بر می داشت و روی دیوارها ،ورقهای حساب و کتاب پدر ،زین اسب ها و گاهی دور از چشم پدر و مادرش بر روی دیوار سفید شده با گچ اتاق نقاشی می کرد .نقشهای مختلفی می زد و بیشتر درخت صنوبر را می کشید که روی تپه کنار نهر روییده بود .محمد با آن سن کم از ده بیرون می رفت .کنار آن صنوبر می نشست و ساعتها به آن خیره می شد ،به رنگها و برگهای مختلفی که پیدا می کرد ،به پوسته ضخیم و قهوه ای آن و به تصویر مواج درخت که بر سطح زلال نهر می افتاد ،بعد سر می چرخاند و کوه را که می دید دلش از هیبتش می لرزید ، به هیجان می آمد و چنان محو شکوه آن می شد که صدای مادرش را نمی شنید . محمد ...محمد جان ....کجایی؟ چرا جواب نمی دهی ؟ مادر می دانست که پسرش مثل همیشه کنار درخت صنوبر محو تماشای طبیعت است . « خدای نکرده اگر اتفاق بیفتد ...آن وقت من چه بکنم؟» و محمد هربار به جای اینکه پاسخی به مادر بدهد ، از کشف تزه ای که کرده بود سخنمی گفت و خشم مادر به مباهاتی شیرین مبدل می شد .یکبار عاب بزرگی را کشف کرده بود که بر فراز کوه پرواز می کرد ، اوج می گرفت و یکباره به شتاب و بی آنکه بال بزند بسوی زمین تن رها می کرد و فرود می آمد .محمد اگر در خانواده ای معمولی بدنیا آمده بود ، بی شک بخاطر نقاشی در دفتر حساب و کتاب پدرش تنبیه می شد . اما پدر دست نوازش بر سر او کشیده و با دادن یک دسته کاغذ و مداد خوب او را تشویق می کرد .در خانواده او هنر و بخصوص نقاشی از اهمیت ممتازی برخوردار بود .

تابلوهای او آنقدر جذاب بودند که بیننده ای را به تحسین وا می داشت .پدر محمد هم در کشیدن منظره و نقاشی و چاپ سنگی استاد بود و بهمین علت استعداد محمد را به سرعت تشخیص داد و او را برای جدی گرفتن نقاشی ،تشویق و راهنمایی کرد . پدرش نقاشی های او را با دقت بررسی می کرد و هرجا که لازم بود ، نکته ای را به او می آموخت و راهنماییش می کرد .آموزشهای پدر متناسب با رشد محمد تنظیم می شد . پدر وقتی مطمئن شد که نقاشی جزئی از وجود پسرش شده و تا پایان عمر نمی توانددل از آن بکند ، نکاتی را به او گوشزد می کرد که تا پایان عمر آویزه گوش محمد شد :

« محمد جان اگر می خواهی نقاش خوبی شوی ، باید مداوم کار کنی و تا می توانی طرح بزنی و نقاشی بکشی » عمویش صنیع الملک از نقاشان بنام عصر خود بود.

کمال الملک در نوجوانی به تهران رفت و در سالهای اقامتش در تهران به سفارش ناصر الدین شاه چندین تابلو کشید. او چند سالی را در اروپا گذراند و نزد تعدادی از نقاشان اروپایی تحصیل کرد و در موزه های مختلف اروپا به مطالعه آثار نقاشان بزرگ اروپا پرداخت.

کمال الملک در بازگشت به ایران مدرسه "صنایع مستظرفه" را تاسیس کرد و مدیریت آن را عهده دار شد.

او در سال 1307 به حسین آباد نیشابور رفت و دوازده سال آخر عمر خود را در این روستا در انزوا گذراند و در سال 1319 خورشیدی، در سن 95 سالگی درگذشت.

مقبره کمال الملک در کنار آرامگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابوری قرار دارد. از او آثار مشهوری مانند تالار آینه کاخ گلستان به جای مانده است.

 


محمد غفاری (کمال الملک) از هنرمندان بنام عصر قاجار است که ظهور او در عرصه نگارگری با ابداعات و نوآوری‌های او در سبک و روش، فصل تازه ای را در بخش هنرهای تجسمی ایران گشود. وی با کشیدن تابلو تالار آیینه از سوی ناصر الدین شاه به کمال الملک ملقب شد.
آرامگاه کمال الملک در جوار آرامگاه عطار نیشابوری و در میان باغی در حومه شهر نیشابور واقع است و در سمت غرب آرامگاه خیام و به فاصله دو کیلومتری از آن واقع است. طراح این بنای یادبود هوشنگ سیحون است.
این بنا در نقشه از دو مدول (پیمون) مربعی شکل تشکیل شده است و مستطیلی با تناسب 1 بر 2 را می‌سازند. اضلاع مربع در نما با یک قوس نیم دایره خود نمایی می کنند؛ حجم بنا از قوس‌هایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شده اند پدید آمده که این فوسهای متقاطع، "تاق‌های چهاربخش" را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شده اند را تداعی می کنند و احتمالا منبع الهام طراح نیز بوده است. طراح با بهره‌گیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجه‌ای ظاهرا متفاوت با هندسه ای پیچیده دست یافته است. این طرح مبتکرانه به مدد سازه پوسته‌ای بتنی اجرا شده است.
در بنای یادبود کمال الملک دو نوع قوس به شرح زیر دیده می شود.
شش قوس نیم دایره نما که نسبت دهانه به ارتفاع آنها 1 به 2/1 است، چهار قوس متقاطع که بر روی اقطار دیده می شوند.... لازم به ذکر است که در پایین قوس‌های اصلی نما از روبرو دو قوس کوتاه‌تر نیز وجود دارند که در واقع تلاقی قوس‌های متقاطع هستند. شاید بتوان گفت حجم کلی بنا از پوسته‌ای سه بعدی در فضا حاصل آمده است که در یک حرکت نرم دو نوع قوس یاد شده را به هم پیوند می دهند.

این قوسها و پوشش آنها در بالا، اشکال هندسی مخروطی شکلی را بوجود آورده‌اند که ابتکاری هندسی بوده، اوج خلاقیت معماری را در بهره‌گیری از عناصر معماری سنتی ایران در ترکیبی جدید و موزون نشان می‌دهد. در این بنا نیز همانند آرامگاه خیام هندسه نقشی شایان توجه دارد و پیوند عمیق این بنا را با نظام معماری ایرانی برقرار کرده است.
تزیینات استفاده شده برای آرامگاه کمال الملک کاشی معرق است که نقوش آنها بسیار هنرمندانه بر روی سطوح منحنی نما بکار گرفته شده‌اند و به سمت خط تقارن قوس‌ها این نقوش کوچک و کوچکتر می‌شوند. به گفته طراح، کاشی معرق، معماری کاشان یعنی محل زادگاه کمال الملک را یادآور می شود.
فرم کلی بنا و تزیینات و همچنین رنگ کاشی ها، هارمونی بس عجیب با بنای مجاور یعنی آرامگاه عطار دارد، بطوریکه شاید بازدید کننده در بدو ورود به باغ و در نگاه اول آندو را دو جزء از یک بنا درک کند!
سنگ مزار کمال الملک همچون سایر سنگ‌های مزاری که سیحون در آرامگاه ظهیرالدوله تهران طراحی کرده است، یکپارچه از سنگ گرانیت و با بافت خشن بوده، در قسمت بالای سنگ که مرتفع و زاویه دار تراشیده شده است، نقش برجسته‌ای از کمال الملک توسط شاگرد ایشان مرحوم استاد ابوالحسن صدیقی حجاری گردیده است.

 

 

تالار آئینه

 

کاخ گلستاناز آثار استاد کمال الملک
 نوشته شده توسط عباس شبستری در جمعه 87/6/1 و ساعت 5:38 عصر | نظرات دیگران()

 

بنیاد بقا چو باد صحرا بگذشت

خوبی وبدی و زشت وزیبا بگذشت

 

پنداشت ستمگر که ستم برما کرد

در گردن او بماندوبرما بگذشت

  

روزی اگر غمی رسدت تنگ دل مباش

رو شکرکن مباد که از بد بتر شود

 

هر دم چو تاک بار درختی نمی شویم

چون سرو بسته ایم به دل بار خویش را

 

تواضع زگردن فرازان نکوست

گدا گر تواضع کند خوی اوست

 

نرمی زحد مبر که چودندان مار ریخت

هر طفل نی سوار کند تازیانه اش

 

برسر هر لقمه بنوشته عیان

کاین بود رزق فلان بن فلان

 

اهل همت را مکرر درد سر دادن خطاست

آرزوی هر دو عالم را ازاو یک جا طلب 

آبرو درپیش ساغر ریختن دون همتی است

گردنی کج می کنی باری می از مینا طلب

 

هر که با فولاد بازو پنجه کرد

ساعد سیمن خود را رنجه کرد

 

دندان که در دهان نبود خنده بد نماست

دکان بی متاع چرا وا کند کسی

  

من از دو روزه عمر آمدم به تنگ ای خضر

چه می کنی تو که یک عمر جاودان داری

 

بگو به خضر بجز مرگ دوستان دیدن

دگر چه حاصلی از عمر جاودان دیدی

 

به احتیاط پیاله زدست خضر بگیر

مباد آب حیاتت دهد به جای شراب

 

به روز نیک کسان غم مخور زنهار

بسا کسا که به روز تو آرزو مند ند

 

زمانه پندی آزاد وار داد مرا

زمانه را چو نکو بنگری همه پند است

 

مسلم شد مرا این نکته در محراب از واعظ

که هر کس رو به خلق آرد رخش از قبله برگردد

 

بیکاری و توکل دوراست از مروت

بر دوش خلق مفکن رنهار بار خود را

 

کلاه وتاج سلطانی که بیم جان درو باشد

کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد

 

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر

که یک جو منت دونان به صد من زر نمی ارزد

 

دور دستان را به احسان یاد کردن همت است

ور نه هر نخلی به پای خود رطب می افکند

 

با باد پلی به روی دریا بستن

باتیشه شیشه سنگ را بشکستن

 

با پای شکسته بر مناره جستن

بتوان ،نتوان زبان مردم بستن

 

رسی به کام دل خویشتن به شرط سه اصل

امید داشتن و کوشش وشکیبایی

 

کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی

چیزی که نپرسند تو خود پیش مگوی

 

دادند دو گوش ویک زبانت زآ غاز

یعنی دو بشنو ویکی بیش مگوی

 

دانی که خداچرا تورا داده دو دست

من معتقدم که اندر آن سری هست

 

یک دست به کار خویشتن پردازی

بادست دگر زدیگران گیری دست

 

عالم تمام یک گل بی خار می شود

دل را اگر زکینه مصفا کند کسی

 

با رقیبان سخن از کشتن من می گویی

کشتن آن است که با غیر سخن می گویی

 

صائب چه اعتبار براخوان روزگار

یوسف به ریسمان برادر به چه شد 


 نوشته شده توسط عباس شبستری در جمعه 87/6/1 و ساعت 10:28 صبح | نظرات دیگران()

 

چون دایره ما زپوست پوشان توایم                       در دایره حلقه به گوشان توایم

گر بنوازی زجان خروشان توایم                            ور ننوازی باز خموشان توایم

 

گفتی که تورا عذاب خواهم فرمود                              من در عجبم که در کجا خواهد بود

آنجا که تویی عذاب نبود آنجا                         وآنجا که تو نیستی کجا خواهد بود

 

به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی                 از سر خواجگی کون ومکان برخیزم

 

ادیم زمین سفره عام اوست                   بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست

 

در کوی ما شکسته دلی می خرندو بس              بازار خود فروشی از آن سوی دیگرست

 

جز الف قامتت در دل درویش نیست            خانه تنگ است دل جای یکی بیش نیست

 

در ضمیر ما نمی گنجد به غیراز دوست کس 

هر دو عالم را به دشمن ده که مارا دوست بس 

  

زهر است عطای خلق هر چند دوا باشد    حاجت زکه می خواهی جایی که خدا باشد

 

درون خانه خود هر گدا شهنشاهی است       قدم برون منه از حد خویش وسلطان باش

 

وقت سخن مترس بگو آنچه گفتنی است         شمشیر روز معرکه زشت است در نیام

 

زین توده خاک چون مسیحا بگذر                ازخواب وخور وسبزه وصحرا بگذر

خر نیستی از آب وعلف دست بدار                سگ نیستی ا زجیفه دنیا بگذر

 

بهر یک جرعه می منت ساقی نکشیم            اشک ما باده ما دیده ما شیشه ما

 

بر در میکده رندان قلندر باشند              که ستانند ودهند افسرشاهنشاهی

 

بگیر ای جوان دست درویش پیر                    نه خود رابیفکن که دستم بگیر

 

چونور دیده کم شد بار عینک می کشد بینی    زبینی باید آموزی ره همسایه داری را

 

زچشم  خویشتن آموختم آئین همدردی     که هر عضوی بدرد آید به حالش دیده می گرید

 

گرت از دست برآید دهنی شیرین کن              مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی

 

بیگانگی نگر که من ویار چون دو چشم               همسایه ایم وخانه هم را ندیده ایم

 

مصوٌری که به گل نگهت وبه گل جان داد             سزار مصلحت هر که هر چه بود آن داد

دلا به باغ برو مشرب از انار آموز                       که موج خون به دل و غنچه بر دهان دارد

 

شراب شب به خمار سحر نمی ارزد             هزار نشئه به یک درد سر نمی ارزد

 

خواجه در ابریشم و مادر گلیم                عاقبت ای دل همه ما در گلیم

 

عیب است بزرگ برکشیدن خود را               وز جمله خلق برگزیدن خود را

ازمردمک دیده بباید آموخت                   دیدن همه را ولی ندیدن خود را

 

شکرانه بازوی توانا                    بگرفتن دست ناتوان است

 

خدا کشتی آنجا که خواهد برد               اگر ناخدا جامه بر تن درد

 

روح پدر م شاد که می گفت به استاد               فرزند مرا هیچ به جز عشق میاموز

 

به دریا غوطه خوردن همچوماهی                        به از پیش وزغ زنهار خواهی

 


 نوشته شده توسط عباس شبستری در دوشنبه 87/5/28 و ساعت 4:33 عصر | نظرات دیگران()

 

مسجد جامع کبیر نی‌ریز، یکی از کهن‌ترین مسجدهای ایران و به باور برخی از آتشکده‌های زرتشتیان بوده که در دوره اسلامی به مسجد تبدیل شده است. ایوان‌های به جا مانده از این مسجد به شیوه معماری دوره ساسانیان ساخته شده است.

این بنا در نهم مرداد 1312 خورشیدی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و هم‌اینک زیر پوشش و پشتیبانی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران قرار دارد. 

 

        مسجد جامع کبیر نی ریز

 

مسجد جامع کبیر نی ریز


 نوشته شده توسط عباس شبستری در دوشنبه 87/5/28 و ساعت 10:43 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا

<