نی ریز نامه
گنجشکی محزون با خدای خود شکوه کرد که :
پروردگارا صبحگاهان طوفانی فرستادی که آشیانم را به زیر افکند. من با تو چه کرده بودم و کدام گوشه سلطنتت را تنگ کرده بودم که مستوجب چنین عقوبتی شدم ؟
خدای فرمود:
ماری بزرگ در کمین تو و جوجه هایت بود در حالیکه تو در خواب خوش بودی . بادی در راه بود فرستادمش تا لانه ات را به آرامی واژگون کند تا از نیستی برهی !
«چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید حال آنکه خیر شما در آن است» بقرة آیه 216
من نگویم که بدرد ودل من گوش کنید
بهتر آنست که این قصه فراموش کنید
عاشقان را بگذارید بنالند همه
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
خون دل بود نصیبم به سرتربت من
لاله افشان به طرب آمده می نوش کنید
بهر من سوگ نگیرید نیرزد به خدا
بهر هر زرد رخی خویش سیه پوش کنید
غیر غم دارو ندارم به خدا چیست مگر ؟
رشک کمتر بمن ،هستی بر دوش کنید
خط بطلان بسر نامه هستی بکشید
پاره این لوح سنگ نامه مخدوش کنید
سخن سوختگان طرح جنون سرده
عاقلان گفته عاشقان فراموش کنید
بخرابات شدم دوش مرا یار نبود
میزدم نعره وفریاد زمن کس نشنود
یا نبد هیچ کس ازباده فروشان بیدار
یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود
چونکه یک نیم زشب یا کم یا بیش برفت
رندی از غرفه برون کرد سرو رخ بنمود
گفت : خیرست ، درین وقت تو دیوانه شدی
نغز پرداختی آخر تو نگویی که چه بود ؟
گفتمش : در بگشا ، گفت : برو،هرزه مگوی
تادرین وقت زبهر چو تویی در که گشود ؟
این نه مسجد که بهر لحظه درش بگشایم
تا تو اندر دوی ،اندر صف پیش آیی زود
این خرابات مغان است ودرو زنده دلان
شاهد و شمع و شراب وغزل و رود وسرود
زر وسر را نبود هیچ درین بقعه محل
سودشان جمله زیانست وزیانشان همه سود
سر کوشان عرفاتست وسراشان کعبه
عاشقان همچو خلیلند ورقیبان نمرود
ای عراقی ،چه زنی حلقه برین در شب وروز؟
زین همه آتش خود هیچ نبینی جز دود
مولا نا فخر الدین عراقی
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |