نی ریز نامه
یاد بختگان و یاد آن روزگاران بخیر. . .
دیشب بعد از ساعت 12 یه مرتبه با صدای قو قو قو قو . . . از خواب پریدیم فکر کردم مرغان دریایی دارن از دریاچه بختگان به سمت کوه قبله نی ریز حرکت می کنن . . .
یه کم که هوشیار شدم دیدم صدای بو ق بوق بوق . . . وهیاهو و نعره و داد و بیداد هست، مثل اینکه داری یه فیلم سرخ پوستی می بینی.
آخه یه چند وقتی رسم شده عروس و داماد ها ساعت های 12 به بعد یه کاروان راه میندازن با بوق و داد فریاد وهیاهو همه ی شهر را بیدارن میکنن به سر آسیاب آب زردشت میرن، مراسماتی دارن که بماند . . .
مردم شهر که هیچ . . . جانوران بیابان هم آسایش ندارن .
یادش بخیر قدیما عروس دامادا زندگی شون را طوری شروع می کردن که دعای خیر مردم پشت سر شون باشه . . .
وحالا . . .
واقعا زندگی که با آزار و آذیت مردم شروع بشه آیا خیر و برکت هم داره ؟. . .
یادش بخیر تو دهه 60 که بچه بودیم شب های تابستون تو حیاط خونه روی تخت که می خوابیدیم به آسمون خیره می شدیم منتظر می موندیم تا مثل هرشب دسته ی زیاد ی از مرغان دریایی که از دریاچه بختگان به سمت کوه های قبله ی نی ریز با نظم خاص و با صدایی گوش نواز، این مسیر طولانی را طی می کنند ببینیم. انگار مثل یک لالایی بود که ما را فارغ از هر دغدغه ای به خواب می برد.
الان سالها ست که نه دریاچه ای مونده نه مرغی
این بلایی که ما انسان ها با ناشکری، با قانع نبودن،با از بین بردن شرم وحیا، با اصراف، با هنجاری شکنی ، با تصمیم گیری های غلط و ....... سر خودمون آوردیم.
آیا میشه بازم دریاچه ی بختگان را پر آب ببینیم آیا دوباره مرغان دریایی به شهر ما کوچ می کنن آیا .... آیا.... آیا ....
مگر اینکه خداوند از لطف وکرم و رحمتش نظری خاص به این دیار کنه ...
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |