یک جو غم ایام نداریم و خوشیم
گه چاشت،گهی شام نداریم و خوشیم
چون پخته به ما می رسد از عالم غیب
از کس طمع خام نداریم و خوشیم
مریض عشق اگر صد بود،علاج یکیست
مرض یکی وطبیعت یکی، مزاج یکیست
تمام،طالب وصلیم و وصل می طلبیم
اگر یکیم واگر صد،که احتیاج یکیست
بجز فسادمجو،وحشی از طبیعت دهر
که وضع عنصروتالیف و امتزاج یکیست
شد وقت آن دیگر که من،ترک شکیبایی کنم
ناموس را یک سو نهم،بنیاد رسوایی کنم
چندان بکوشم در وفا ،کز من نیوشد راز خود
هم محرم مجلس شوم ،هم باده پیمانی کنم